زندگي پر بركت(3)

زندگي پر بركت(3)

اينكه در قرآن آيه‌ي شكر خلق را به جا بياوريد، يكي اين آيه است. "وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها" (نساء86) اگر كسي به شما هديه‌اي داد، اظهار محبتي كرد، هر نوع خدمتي كرد، شما مطابق او انجام ندهي. بهتر انجام بده. "فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها" اگر نتوانستي بهتر جبران كني، حداقل مثل آن را جبران كن. به همان اندازه‌ي او شما انجام بده. يك گره باز كرده، شما هم يك گره باز كن. ولي اگر مي‌تواني "فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها" و لذا امام مجتبي(ع) فرمودند: خدا اينگونه ما را تربيت كرده است. او يك شاخه گل داد، من هم اگر يك شاخه گل بدهم، مثل او مي‌شوم. من او را آزاد كردم كه برتر و بالاتر است. اين سيره‌ي پيغمبر و اهلبيت ما بوده كه فراوان در رفتار اينها مي‌بينيم. چه زمان قبل از بعثت پيغمبر، چه بعد از بعثت ريزترين خدمتي كه كسي به پيغمبر مي‌كرد، حضرت پاسخ او را مي‌داد. مثلاً فرمودند: وقتي من به مقام محمود شفاعت نائل شوم، دوستي در زمان جاهليت به من خدمتي كردند، دست او را مي‌گيرم و شفاعت مي‌كنم. هركس در طول زندگي پيغمبر كمترين قدم برداشته بود، يك كفش جفت كرده است، عرض ادب كرده، حضرت پاسخ مي‌دادند. اين خيلي عجيب است. همينطور كه خدا شكور است، دوست دارد ما هم شكور باشيم.
اگر خانم به استقابل آقا بيايد، عزيز من! شما بيرون زحمت كشيدي، كار كردي، واقعاً تمام خستگي او درمي‌ورد. از معلم تشكر كنيم. خستگي‌اش درمي‌رود. از مادر و پدر تشكر كنيم، خستگي‌شان درمي‌رود. روايت زيبايي در اصول كافي است. ديوار منزل پيغمبر خراب شده بود، ترك برداشته بود، داشتند اصلاح مي‌كردند. جواني داشت عبور مي‌كرد، ديد پيغمبر مشغول تعمير هستند. آمد گفت: آقا اجازه مي‌دهي من كمك شما كنم. آب و گلي بياورم و كمك شما كنم. حضرت فرمودند: مانعي ندارد و خودش پيشنهاد داد. كمك كرد، حضرت ديوار را اصلاح كردند. ديوار كه تمام شد، حضرت فرمودند: خواسته‌اي داري، به من بگو. آدم بسيار زيرك و فهميده‌اي بود، تأملي كرد و گفت: خواسته‌ي من اين است كه در بهشت برين در كنار شما باشم. خيلي زرنگ بود! ولي پيغمبر هم خودشان پيشنهاد دادند، فرمودند: خواسته‌ات را بگو. گفت: من مي‌خواهم در اعلي درجه بهشت در كنار شما باشم. انسان بايد از بزرگ چيز بزرگ بخواهد.
پيغمبر خدا از همه كساني كه خدمت و محبت مي‌كردند، بارها ياد همسرشان مي‌افتادند. گريه مي‌كردند و مي‌فرمودند: چه كسي براي من مثل خديجه خواهد شد؟ پيغمبر ما بعد از 60 سال سر قبر حضرت آمنه مادر بزرگوارشان آمدند، حدود 60 سال قبل بعد از اينكه مسلمان‌ها زياد شدند و پيغمبر جهاني شده، به ياد محبت‌هاي مادرشان نشستند و مثل ابر بهار گريه كردند. آنقدر گريه كردند كه اصحاب از گريه پيغمبر، گريه كردند. اينكه آدم قدرشناس باشد خيلي مهم است.
چه مادر، چه دايه، چه پرستارهايي كه در بهزيستي‌ها به جاي مادر خدمت مي‌كنند. چه كساني كه خداي نكرده طلاق گرفتند، يا مادر از دست دادند، يا نامادري به آنها خدمت مي‌كند، يا مادربزرگ و عمه و خاله به آنها خدمت مي‌كنند. زنده يا مرده فرق نمي‌كند. خيلي‌ها ممكن است بگويند: پدران و مادران ما فوت كردند. وقت خوبي است براي آنها خيرات بدهيم، صدقه بدهيم، دسته گل‌هاي معنوي برايشان بفرستيم، به يادشان باشيم، ما حديث داريم بعضي‌ها پدر و مادرهاي مرده را فراموش مي‌كنند و عاق مي‌شوند. يا خدمت مي‌كنند و از عاق بودن در مي‌آيند. اينها خيلي اثر دارد.
سوره‌ي مباركه‌ي لقمان مي‌فرمايد: "أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْك‏" (لقمان14) يعني بعد از خدا، والدين را مي‌گويد. باز روايت داريم كسي به محضر پيغمبر آمد، عرض كرد: يا رسول الله! من به چه كسي نيكي كنم؟ فرمود: مادرت! دوباره پرسيد: ديگر به چه كسي خدمت كنم؟ فرمود: مادرت! بار سوم پرسيد: ديگر چه؟ فرمود: مادرت! بار چهارم پرسيد: به چه كسي نيكي كنم؟ فرمود: پدرت! يعني سه بار فرمود: مادر، مادر، مادر! بار چهارم فرمود: پدر!



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 30 تير 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: